جدول جو
جدول جو

معنی دیبا فروش - جستجوی لغت در جدول جو

دیبا فروش(شَ)
فروشندۀ دیبا. دباج. (منتهی الارب) (دهار). دیباجی. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُ دَ / دِ)
زالوفروش:
دیوک بدست دیوکسان برسپوخت نیش
... را بسان خمرۀ دیوک فروش کرد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ زَ دَ / دِ)
که به فروختن دنبه اشتغال دارد. که دنبه فروختن پیشه دارد. (یادداشت مؤلف). الاّء. (منتهی الارب) ، کنایه از دلبر سرین بزرگ:
دلبر دنبه فروشم که ز جان می چربد
به صفا از همه خوبان جهان می چربد.
سیفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ اُ دَ / دِ)
که دین را در برابر دنیا بفروشد و از دست دهد:
نباشند شاهان مادین فروش
بفرمان دارنده دارند گوش.
فردوسی.
بفرمان یزدان نهاده دو گوش
ازیشان نباشد کسی دین فروش.
فردوسی.
که ای زرق سجادۀ دلق پوش
سیه کار دنیاخر دین فروش.
سعدی.
- دین فروشان، یعنی اصحاب ریا. (شرفنامۀ منیری) :
دین فروشان را ببوی زلف او
طیلسان در وجه زنار آمده ست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوا فروش
تصویر دوا فروش
آنکه دوا فروشد دارو فروش
فرهنگ لغت هوشیار